****►◄►◄****
به نام خالق ادب ابوالفضل
یا ابوالفضل از تو آموختیم وفاداری را
خون تو نوشت معنی یاری را
ای کاش که آب کربلا می آموخت
آن روز ز چشمانت ابرو داری را
****►◄►◄****
از همان بدو تولد یاور تو بود
عشقش غرورش تو بودی
اصلا نه
این ها کم لطفی است
در مقابل دریای بی کران
همه ی وجودش
یا نه
همه ی زندگیش تو بودی
عبّــــــــــــاس
اسم بزرگی ست
می لرزاند چهار ستون صحرای نبرد را
هیبتش کم از علی نیست
آری
اوست پسر شیر خدا
می غرد سمت خیمه ی دشمن همچو شیر
می دانند که حریف وفایش که هیچ
حریف غیرتش به اهل خیمه گاه هم نمی شوند
هر خم ابرویش می کشد ده ها نفر
حســــــــین
تو را چه نیاز به لشکر هست
وقتی که ابوالفضل دست و چشم فدا می کند
اصلا
وقتی ماه بنی هاشم با توست
تو را چه نیاز به کوفیان
ادبش نقشه بر آب می کند
نقشه ی یزیدیان را
وفایش می آمرزد وفاداری را
عباس تمام کرد در حقت برادر داری را
همین بس است
و
همین بس است
برای شکست دشمنت
****►◄►◄****
در سوگ جانان | قسمت اول ◄